یک ماه پس از شهادت چهار تن از عاملین قتل منصور ( بخارایی ، امانی ، صفار هرندی و نیک نژاد ) سایر اعضای هیئت مؤتلفه با شدت گرفتن نگرانی خانواده ها نسبت به سرنوشت زندانیان به فکر افتادند تا طرح و برنامه ای پیاده کنند و مسئولین امنیتی رژیم را تحت فشار بگذارند تا گشایشی در کار افراد دربند ایجاد شود .
از این رو پس از مشورت های طولانی و صریح به زن ها و همسران پیشنهاد شد تا پرچم مبارزه را در دست گیرند ، آنها هم داوطلبانه پا به عرصه مبارزه گذاشتند ، گرچه این زنان مؤمن در گذشته با همدلی و پشتیبانی از مردان و همسران خود نقش ارزنده و مؤثری در مبارزه داشتند ، ولی این بار خود پیش قراول شدند تا حماسه ای دیگر در تاریخ این کشور رقم زنند .
از طرف هیئت مؤتلفه ، من و حاج محمود شفیق ، برادر حاج مهدی ، برای تدارکات و پشتیبانی اجتماع و حرکت های زنان انتخاب شدیم ، البته این انتخاب به دلیل جو خفقان آن روز به صورت رسمی اعلان نشد .
قرار شد اولین اجتماع بانوان مقابل دفتر نخست وزیری باشد ، ابتدا با خانواده ها تماس گرفتیم و زمان و مکان تجمع را اعلام کردیم ، در یکی از روزهای داغ تابستان 1344 نزدیک به 150 نفر از خانم ها در حالی که چادر به سر داشتند و عده ای هم پوشیه و روبنده زده بودند ، مقابل دفتر نخست وزیری جمع شدند و آرام آرام تظاهراتی را شکل دادند ، به آنها گفتیم که شما جلوتر از مردها حرکت کنید و ما با کمی فاصله از شما مراقب اوضاع هستیم .(1)
خانم ها مقابل دفتر نخست وزیری رسیدند ، عده ای از آنها از جمله خواهر شهید صادق امانی (2) که به حق شیر زنی بود شروع به سخنرانی کرد ، با صحبت های انقلابی ، پر شور و داغ خواهر شهید امانی وضعیت تحریک آمیز و حساس شد ، مأمورین در این هنگام پیش آمدند ولی از حمله و درگیری خودداری کردند .
خانم امانی اعتراضات و خواسته های خانواده ها را اعلام کرد ، یکی از مأمورین نیز برای احتراز از درگیری و جمع کردن قضایا شروع به صحبت کرد و وعده داد که به این اعتراض ها توجه خواهد شد .
ما به آنها ( خانم ها ) گفتیم که فریب نخورید و صحنه را خالی نکنید ، اینها وعده است ، حرف است ، من دیدم که برخی از خانم ها مانند همسر حاج هاشم امانی در حالی که فرزندان کوچکشان را در بغل داشتند در تظاهرات حاضر شده بودند ، این صحنه ها زیبا و حماسه ساز بود ، من و آقای محمود شفیق در تمام این ساعات کنار این اجتماع شورانگیز حاضر و مراقب اوضاع بودیم .
با تصمیم سایر دوستان در هیئت مؤتلفه قرار شد حضور زنان در صحنه تا حصول به نتیجه حفظ شود ، از این رو در برنامه ای دیگر ملاقات آنها با علما و مراجع عظام در شهر مقدس قم طرح ریزی شد .
برای این کار نیاز به تدارکات قوی داشتیم ، هماهنگی ها صورت گرفت ، اتوبوس هایی برای نقل و انتقال خانم ها کرایه شد ، قرار شد مانند برنامه قبلی من و آقای شفیق با خانم ها همراه شویم .
مبداء حرکت و محل توقف اتوبوس ها در میدان اعدام ( محمدیه ) بود ، من همراه مادرم رحمة الله علیها و خواهرم رأس ساعت 8 صبح به آنجا رسیدیم ، تا ساعت 5/8 صبح همه خانم ها جمع شدند و بعد به سمت قم حرکت کردیم .
در شهر قم متوجه شدیم که سایر دوستان هیئت دورادور مراقب اوضاع هستند ، هر جا که وارد می شدیم ردپایی از اقدامات و هماهنگی های آنان را می دیدیم ، به نحوی که هیچ احساس غریبی و ناآشنایی نداشتیم .
گاهی کسی به آرامی از کنار ما رد می شد و سلام و علیکی می کرد ، می فهمیدیم که او از یاران مؤتلفه است که به این مأموریت آمده است ، برای ما روشن شد که حل شدن برخی مسائل و مشکلات و امکان ملاقات با عده ای از آیات عظام و مراجع اعلام ، به خاطر ارتباطات و هماهنگی های آنهاست .
اولین بیتی که خانم ها به آن وارد شدند ، بیت آیت الله شریعتمداری بود ، ابتدا اداره کنندگان بیت وی گفتند : " آقا وقت ندارند ." گفتیم : " آقا وقت ندارد چه صیغه ای است ؟ ما از تهران آمده ایم تا ایشان را ببینیم ، جوان های ما را تیرباران و شهید کرده اند ، شما می گویید آقا وقت ندارد ؟ شما در خانه نشسته اید ، چه می فهمید که بر سر ما و جوانان مسلمان چه آمده ؟ "
پس از کلی صحبت آنها دوباره به اندرونی رفتند و بعد از دقایقی باز گشته و گفتند : " آقا اجازه فرمودند .... شما بروید داخل اتاق ها ، الان ایشان می آید ."
ما به سمت اتاق ها هدایت شدیم ، صحنه جالبی بود ، حاضرین همه خانم ها و بچه ها بودند ، مگر من و آقای شفیق که هر یک بچه ای به بغل گرفته و دست یکی دو تا را هم در دست داشتیم ، تقریباً در این رفت و آمدها و اجتماعات دیگر بچه ها با ما آشنا شده و عمو و دایی خطاب مان می کردند .
پس از گذشت دقایقی آیت الله شریعتمداری آمد ، پس از سلام و علیک و ادای احترام خود خانم ها شروع به صحبت و تشریح و توضیح وقایع کردند ، در پایان ارائه گزارش ، آقای شریعتمداری گفت : " خب ، باشد با سناتور .... تماس می گیرم و از او می خواهم که با دربار تماس بگیرد ، تا رسیدگی بیشتری به وضع فرزندان و شوهران تان در زندان بکنند و از شکنجه و آزار خودداری کنند ."
تقریباً این ملاقات بدون نتیجه ای عملی به پایان رسید ، از بیت او خارج شدیم ، وقت ظهر شده بود ، دوستان رابط به ما اطلاع دادند که به بیت آیت الله گلپایگانی بروید ، گفتیم : " الان وقت خوبی نیست ، باید به بچه ها آب و غذا بدهیم ." گفتند : " فکر نهار نباشید ."
با تجربه ای که در دیدار از آقای شریعتمداری به دست آوردیم ، من به خانم ها گفتم که به دربان توجه نکنند و به زور وارد بیت آیت الله العظمی گلپایگانی شدیم ، با گفتگویی مختصر به اتاق خیلی بزرگ هدایت شدیم ، از آنجا که نزدیک ظهر بود ، هوا گرمتر شده بود ، بچه های شیرخواره و کوچک خیلی اذیت می شدند ، افراد بیت پنکه ای آورده و راه انداختند .
بعد از دقایقی آقا تشریف آوردند و مانند جلسات قبل خود خانم ها گزارش وقایع را دادند ، خواهر شهید صادق امانی در این ملاقات برخاست و ایستاده سخن گفت : " شوهران ما را دستگیر ، برادرانمان را تیرباران و فرزندانمان را یتیم کردند و پسرانمان را به سیاهچال انداختند ، در حالی که علما زیر سایه خنک نشسته اند و می گویند انشاءالله درست می شود ، چنین می شود ، چنان می شود .... تا کی ما باید در سوگ از دست دادن عزیزانمان زانوی غم بغل بگیریم و علما دست روی دست بگذارند . " (3)
سخنان تکان دهنده خانم امانی همه را منقلب کرد ، به طوری که اشک از چشم ها جاری شد ، حضرت آیت الله گلپایگانی که تا آن لحظه صحبتی نکرده بود ، از سخنان حماسی خانم امانی دستمال به روی چشم ها گرفت و گریست ، بعد بی هیچ صحبتی بلند شد و از اتاق خارج شد .
هنوز هیچ نتیجه ای نگرفته بودیم ، لحظاتی صبر کردیم ، خبری نشد ، قصد کردیم که از آنجا بیرون برویم که آقا باز وارد اتاق شد و گفت ( نقل به مضمون ) : " .... من می بینم چه مصیبتی برای شما پیش آمده ، به جدم قسم که هر کاری از دستم برآید برایتان انجام می دهم ."
بعد از ما خواست که نهار آنجا بمانیم ، ما ابتدا تعارف کرده و نپذیرفتیم ، آقا اجاره نفرمود که بدون خوردن نهار خارج شویم و گفت که این زن ها و بچه ها خسته اند و تألمات روحی دارند ، همین جا بمانید و بعد از نهار و رفع خستگی به آنچه صلاح می دانید عمل کنید .
ما را رضایت کامل قلبی و خشنودی تمام دعوت آقا را پذیرفتیم ، سفره غذا گسترده شد و چلوکباب برگ دلچسب و لذیذی خوردیم که بیشتر لذت و طعم آن به خاطر حضور آیت الله گلپایگانی و غذای حلالی بود که از سفره ایشان می خوردیم ، آنچنان که بعد از گذشت دهها سال من هنوز طعم و لذت آن غذا را زیر دندان هایم حس می کنم .
ساعت نزدیک به 3 بعدازظهر بود که از بیت معظم آیت الله گلپایگانی خارج شدیم و به حضور علمای دیگر رفتیم و پس از یک اقدام کامل تبلیغی به تهران باز گشتیم و به حضور آیت الله خوانساری رسیدیم .
هیئت های مؤتلفه اسلامی (4) توانست پس از اعدام انقلابی منصور و دستگیر و شهید شدن عده ای از یاران خود با چنین اقداماتی روح و حیات را در پیکره اندیشه ها و آرمان های خود حفظ کند.
پاورقی ها
1- دلیل این نوع صف آرایی آن بود که احتمال حمله مأمورین به خانم ها را کاهش می داد و رژیم به خاطر حفظ وجهه عمومی خود از چنین کاری احتراز می کرد ، هیئت مؤتلفه اسلامی توانست با اتخاذ این تاکتیک موفق عمل کند و جماعت را از حمله مأمورین در امان نگه دارد .
2- خانم صدیقه امانی همدانی در آن زمان یکی از برادرهایش ( حاج صادق ) شهید و یکی دیگر ( حاج هاشم ) و نیز فرزندش اسدالله بادامچیان در زندان بودند .
3- آقای اسدالله بادامچیان در خاطرات خود می گوید : " .... مادرم ( صدیقه امانی ) در مورد رفتن به قم و منزل مرحوم آیت الله گلپایگانی در جمع طلاب و مردم و در محضر این مرجع یک سخنرانی بسیار قوی ایراد کرده بود که همه را به گریه انداخته بود ..."
آرشیو واحد تاریخ شفاهی ، دفتر ادبیات انقلاب اسلامی
4- هیئت های مؤتلفه اسلامی از ائتلاف هیئت مسجد امین الدوله ( بازار دروازه ) ، هیئت مسجد شیخ علی و هیئت اصفهانی ها در سال 1342 پدید آمد ، این هیئت ها قبل از سال 42 در جریانات انجمن های ایالتی و ولایتی و رفراندوم قلابی شاه در 6/11/1341 به صورت پراکنده فعالیت می کردند ، بسیاری از اعضای اولیه این هیئت ها از یاران و همفکران شهید نواب صفوی و جمعیت فداییان اسلام بودند ، در مرامنامه مؤتلفه ( جمعیت مؤتلفه اسلامی ) آمده است راهی را که انتخاب کرده اید برای :
1. بهتر شناختن تعالیم حیات بخش اسلام و وظایف فردی و اجتماعی که هر فرد مسلمان به عده دارد .
2. بهتر شناساندن آن به دیگران
3. بهتر عمل کردن به آن
4. انتخاب کردن راهی روشن و عملی برای به وجود آوردن یک جامعه نمونه اسلامی که در عین پاکی ، برنده و متحرک و فعال باشد .
ر . ک ، 1 _ هیئت های مؤتلفه اسلامی _ اسدالله بادامچیان ، علی بنایی
2 _ آشنایی با جمعیت های مؤتلفه اسلامی _ اسدالله بادامچیان
بر اساس یکی از اسناد کشف شده ساواک، هنگام حضور امام خمینی در نوفل لوشاتو رئیس سازمان اطلاعاتی فرانسه پیشنهاد ترور امام خمینی در ایتالیا را به ساواک ایران ارائه کرده بود.
به گزارش خبرنگار «تابناک»، طبق این پیشنهاد که از سوی «کنت دومرانش» رئیس سازمان اطلاعاتی فرانسه به تیمسار کاوه، فرستادة ساواک ارائه شد، میبایست زمینه انتقال امام به ایتالیا فراهم شود.
طی 4 ماهی که(13 مهر تا 12 بهمن 57) امام
خمینی(ره) در فرانسه حضور داشتند، سازمان اطلاعاتی فرانسه با همکاری ساواک
تلاشهای فراوانی برای مقابله با فعالیتهای ایشان علیه رژیم شاه به عمل
آورد. این تلاشها شامل اعمال فشار به حضرت امام برای توقف مبارزات ایشان،
کنترل تلفنهای نزدیکان امام، ارائه نشانی طرفداران امام به ساواک و
تلاشهایی برای اخراج امام از فرانسه بود.
اما یکی از اسناد ساواک که موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی آن را امروز
منتشر کرد، حاکی از پیشنهاد رئیس سازمان اطلاعاتی فرانسه برای ترور امام
خمینی است.
طبق این پیشنهاد که از سوی «کنت دومرانش» رئیس سازمان اطلاعاتی فرانسه به
تیمسار کاوه، فرستاده ساواک ارائه شد، میبایست زمینه انتقال امام به
ایتالیا فراهم شود. سپس در آنجا با استفاده از هرج و مرج سیاسی موجود در
آن کشور، اقدام به ترور ایشان گردد.
این پیشنهاد همراه با سایر فعالیتهای مشترک ساواک و سازمان اطلاعاتی
فرانسه علیه امام، در نامه سپهبد ناصر مقدم به شاه گزارش شده که در آن
آمده است:
پیشگاه مبارک اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر
مفتخراً بشرف عرض میرساند:
به منظور تسریع و پیگیری اقدامات مربوط به جمعآوری اطلاعات پیرامون
فعالیتهای خمینی در پاریس معاون اطلاعات خارجی ساواک از تاریخ پنجشنبه
20/7/57 تا یکشنبه 23/7/1357 به پاریس مسافرت و طی آن ملاقاتهایی با
مقامات سرویس اطلاعاتی فرانسه و برخی از منابع اطلاعاتی به عمل آورد.
اهم مطالب مطروحه در این ملاقاتها و اطلاعات مکتسبه در مورد خمینی ذیلاً از شرفعرض پیشگاه مبارک ملوکانه میگذرد.
بنا به اظهار مقامات فرانسوی خمینی از
بدو ورود به پاریس تاکنون سه بار محل اقامت خود را تغییر داده است و طی
این مدت با ابوالحسن بنیصدر ـ صادق قطبزاده ـ مظفر فیروز ـ غضنفرپور ـ
سیدشمسالدین مجابی و تعداد کثیر دیگری از ایرانیان مقیم فرانسه و سایر
کشورهای اروپا بویژه ایتالیا و آلمان تماس داشته است. ضمناً صادق قطبزاده
شخصاً به عراق رفته و خمینی را با خود به فرانسه برده است.
مراقبت از محل اقامت کنونی خمینی از نقطهنظر تعیین هویت اشخاصی که با او
ملاقات میکنند به دلیل وضع خاص خانه محل اقامت او باغ بزرگ با دو دیوار و
درهای متعدد برای پلیس امنیتی فرانسه مشکل است. تحقیقات پیرامون مراجعین
به محل اقامت خمینی با توجه به شماره پلاک اتومبیل آنها از طرف پلیس
فرانسه ادامه دارد و قرار است متعاقباً نتیجه به اطلاع مقامات ایرانی برسد.
مقامات سرویس فرانسه همچنین اظهار داشتند که قرار بود ظرف روز 23/7/57 خمینی برای مصاحبه به محلی در داخل شهر پاریس برود اما نماینده پلیس امنیتی فرانسه به منزل او رفت و به خمینی اظهار داشت که اگر به محل ملاقات برود پلیس مجبور است همه کسانی را که به آنجا رفتهاند از آن محل اخراج کند. نماینده پلیس خطاب به خمینی تأکید کرد که دولت فرانسه از بدو ورود به وی (خمینی) ابلاغ نموده است که حق هیچگونه فعالیت سیاسی علیه ایران را ندارد. مقامات سرویس فرانسه خاطرنشان ساختند که پس از این مذاکرات خمینی در آخرین لحظه رفتن خود را به محل اجتماع افراد منظور و انجام مصاحبه لغو کرد.
کنت دومرانش رئیس سرویس فرانسه اظهار داشت که زمینهسازی دولت عراق برای خارج کردن خمینی از آن کشور احتمالاً بنا به توصیه وی (کنت) به صدام حسین در این مورد انجام گفته است. کنت دومرانش اضافه نمود که بنا بر توصیه وی چهار روز قبل دولت فرانسه تصمیم گرفته خمینی را از آن کشور اخراج کند ولی با کمال تعجب ملاحظه شد که سفیر شاهنشاه آریامهر مصراً از وزارت امور خارجه فرانسه درخواست کرده که از اخراج خمینی صرفنظر شود. کنت علت این اقدام را جویا شد. در این مورد به کنت دومرانش پاسخ داده شد که احتمالاً علت این کار این است که سفیر ایران عقیده دارد که خمینی در پاریس تحت کنترل دوستان فرانسوی ایران است در حالیکه معلوم نیست کشور مقصد بعدی او تا چه حد میتواند یا بخواهد فعالیتهای او را کنترل کند.
کنت دومرانش خاطرنشان ساخت دلایل قاطعی
در اختیار دارد که خمینی با کمونیستهای فرانسه و ایتالیا ارتباط دارد و
این عناصر کمونیست برای رفتن او به ایتالیا تلاش میکنند. رئیس سرویس
فرانسه اظهار عقیده کرد که خوب است وسایل عزیمت خمینی به ایتالیا فراهم
شود و با استفاده از هرج و مرجی که در ایتالیا وجود دارد عوامل ایران به
آسانی او را از بین ببرند.
در این مورد به کنت دومرانش توضیح داده شد که اگر چنین کاری بشود خمینی
تبدیل به یک «شهید» خواهد شد و حربه جدیدی به دست کمونیستها میافتد تا
بیش از گذشته دولت ایران را مورد حمله قرار دهند. کنت این نظر را تأیید
نمود.
در مورد تصمیم خمینی دایر بر عزیمت به
آمریکا اگر چه تا این تاریخ مقامات اطلاعاتی آمریکا خبر درخواست ویزای
ورود به آمریکا وسیله وی را تأیید نکردهاند ولی رئیس سرویس فرانسه اظهار
داشت که خمینی درخواست صدور روادید آمریکا را از سفارت آمریکا در پاریس به
عمل آورده است.
به رئیس سرویس فرانسه تأکید گردید که عزیمت خمینی به آمریکا مورد تقاضای
ساواک بوده و درخواست میشود که وی از امکانات خود برای تشویق خمینی به
رفتن به آمریکا حداکثر استفاده را بکند. کنت دومرانش قول داد در این زمینه
هر کاری از او ساخته باشد انجام خواهد داد و اضافه نمود که اقدامات لازم
را جهت تسریع در جمعآوری اطلاعات پیرامون فعالیتهای خمینی در پاریس و
کنترل تماسها و ملاقاتهای وی معمول و نتایج حاصله را سریعاً در اختیار
ساواک خواهد گذاشت.
به طور کلی در ملاقات با مقامات فرانسوی
چنین استنباط شد که آنان علاقه محسوسی در مورد همکاری با دولت ایران
درباره کسب اطلاع از وضعیت خمینی در مدت اقامت در آن کشور دارند.
طی ملاقاتی با اسماعیل رائین در پاریس به وی توصیه شد که از طریق صادق
قطبزاده خمینی را تشویق نماید که به آمریکا عزیمت کند و اسماعیل رائین
قول داد که با نماینده ساواک در پاریس همکاری خواهد کرد.
به پیوست اصل و ترجمه گزارش سرویس اطلاعاتی فرانسه به ریاست جمهوری آن کشور به مناسبت ورود خمینی به پاریس تقدیم میگردد.
مراتب جهت استحضار خاطر خطیر ملوکانه معروض میگردد.
جاننثار ـ سپهبد ناصر مقدم